در ابتدا طرح دو سؤال ضروری به نظر می رسد:
۱٫ آیا هر نامی که بر اشخاص مختلف؛ حتی فرزندان پیامبران و پیشوایان؛ نهاده میشود، لزوماً باید دلیل خاصی داشته و نشانگر ابعاد وجودی صاحب آن نام باشد؟
۲٫ آیا انتخاب نام فاطمه برای دختر پیامبر اکرم(ص)، دلیل خاصی داشته است و این نام، بیانگر چه موضوعی میباشد؟
در ارتباط با بخش اول، باید گفت که از پیشوایان ما منقول است که انتخاب نام خوب و مناسب برای فرزند، اولین نیکی به او میباشد[۱]و طبیعی است که والدین؛ با سلیقههای متفاوت خود؛ نام های مختلفی را برای فرزندان انتخاب نمایند و دین اسلام، اگرچه توصیههای گوناگونی در این ارتباط بیان نموده، امّا این سفارشات، جنبۀ الزامی نداشته و اشخاص مجازند؛ به شرط نداشتن مفهوم شرکآلود و ضد ارزش؛ هر نام مورد علاقۀ خود را بر فرزندان خود بگذارند.[۲] در همین راستا، پیامبر اکرم(ص)، بعد از ثبات دین اسلام و گسترش آن، این سیاست را دنبال ننمود تا اسامی تمام یاران خود را تغییر داده و لزوماً نام جدیدی برای آنان برگزیند که نشانگر ایمان و اسلام آنان باشد. وجود نام هایی؛ مانند عمار و مصعب و مقداد و … در میان یاران پیامبر؛ که مفهوم دینی در آنها وجود نداشت؛ این موضوع را تأیید مینماید، البته روایات بسیاری وجود دارند که ایشان، تنها آن دستۀ از اسامی را تغییر میدادند که یا دلالت بر شرک و بتپرستی مینمودند و یا معانی ناپسندی داشتند[۳]. البته، با وجود آزاد بودن اشخاص در انتخاب نام، سزاوار است که انتخاب بهتری داشته و نام مناسبتری را برگزینند و به سفارشات پیشوایان در این زمینه عمل نمایند که به یکی از آنها اشاره مینماییم:
امام باقر(ع) میفرمایند: راستترین اسامی آن است که بر بندگی دلالت نماید و بهترین آنها اسامی انبیاء است.[۴]
آن چه بیان شد، تحلیلی مختصر در مورد کلیّت نامگذاری بود، اما برخی از نام ها، همانند نام مقدس “فاطمه”؛ که خداوند آن را انتخاب نموده و به پیامبر(ص) الهام فرمود، باید با نام های دیگر متفاوت بوده و به نحوی، گوشهای از ابعاد شخصیتی صاحب آن نام را در خود جای داده باشد، البته نیازی نیست که چنین نامی، منحصر در شخص مورد نظر بوده و سابقۀ قبلی نداشته و یا این که انتخاب آن برای دیگران ممنوع باشد.
نام فاطمه (س) از ریشۀ “فطم” به معنای کندهشدن و جدا شدن میآید.[۵]
حال چرا دختر پیامبر(ص) بدین اسم، نامیدهشد؟ روایات مختلفی در بارۀ این موضوع وارد شدهاست و با وجود این که هر کدام از آنها به یک جنبۀ از دلایل میپردازد، ولی با مروری در همۀ آنها، تعارضی در مفاد آنها نمییابیم، بلکه هر کدام از این روایات، به نوعی مکمّل روایات دیگر میباشند. بر همین اساس، تعدادی از این روایات را جهت اطلاع نقل مینماییم:
الف. یونس بن ظبیان روایت مینماید که امام صادق(ع) از من پرسید: آیا میدانی که تفسیر فاطمه چیست؟ گفتم: مولای من! خودتان تفسیرش را بفرمایید. ایشان فرمودند: فاطمه (س) از هرگونه بدی و زشتی جدا شدهبود (فطمت من الشر) و اگر مولی علی(ع) با او ازدواج نمینمود، از ابتدای خلقت، هیچ شخص همتراز و صلاحیتداری برای ازدواج با او پیدا نمیشد[۶]!
ب. امام رضا(ع) به نقل از پدرانشان از پیامبر اکرم(ص) روایت مینمایند که ایشان فرمودند: به این دلیل اسم دخترم را “فاطمه” انتخاب نمودم، چون خداوند او و دوستانش را از آتش جهنم جدا نمودهاست.[۷]
ج. امام باقر(ع) میفرمایند:زمانی که فاطمه (س) پا به دنیا گذاشت، خداوند به فرشتهای وحی نمود تا نام فاطمه را در زبان پیامبر(ص) جاری نماید، سپس خداوند، خطاب به فاطمه (س) فرمود که من تو را با علم و دانش پرورش داده و از هرگونه پلیدی جدا نمودم[۸]. و … .
در پایان، باید بدانیم که دختر گرامی پیامبر(ص) که طبق نقل تمام مسلمانان؛ چه شیعه و چه اهل سنت؛ پارهای از تن ایشان بوده و آزار و اذیت ایشان، همانند آزار پیامبر(ص) میباشد[۹]، سزاوار انتخاب نام مناسبی بوده، تا گوشهای از شخصیت و ابعاد معنوی این بانوی بزرگوار، با کمک این نام، به جهانیان معرفی شود. بر همین اساس، معتقدیم که خداوند، این نام مبارک را برای ایشان برگزیده است.
برخی از اسامی و القاب آن حضرت چنین است:
الْبَتُولُ، الْحَصَانُ، الْحُرَّةُ، السَّیِّدَةُ، الْعَذْرَاءُ، الزَّهْرَاءُ، الْحَوْرَاءُ، الْمُبَارَکَةُ، الطَّاهِرَةُ، الزَّکِیَّةُ، الرَّاضِیَةُ، الْمَرْضِیَّةُ، الْمُحَدَّثَةُ، مَرْیَمُ الْکُبْرَى، الصِّدِّیقَةُ الْکُبْرَى.[۱۰]
در زیارت آن حضرت چنین می خوانیم:
السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّةِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَةَ وَلِیِّ اللَّهِ وَ خَیْرِ خَلْقِهِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْمُؤْمِنِینَ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصَّادِقَةُ الرَّشِیدَةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّکِیَّةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِیمَةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَعْصُومَةُ الْمَظْلُومَةُ، السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الطَّاهِرَةُ الْمُطَهَّرَةُ، السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَغْصُوبَةُ، السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْغَرَّاءُ الزَّهْرَاءُ، السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّد.[۱۱]
یکی از کنیه های فاطمه (س) “أم أبیها” و از لقب های آن حضرت “بتول” است.
” أم أبیها “به معنای “مادر پدرش” لقبی است که رسول اکرم (ص) به دختر خود دادند. چه این که پیامبر (ص) در خردسالی مادر را از دست داد و سراسر عمر عزیزش را به سختی گذراند و تا قبل از ازدواج با حضرت خدیجه و حتی پس از آن، پیوسته مورد آزار مشرکان بود. در این موارد دختر عزیزش فاطمه، با این که کودکی بیش نبود چون پروانه به گرد شمع وجود پدر می گشت و هیچ گاه از او جدا نمی شد و در رفع اندوه او آن چه می توانست می کوشید و از پدر دلجویی می کرد. چون رسول خدا(ص) دلسوزی وی را می دید اشک می ریخت و می فرمود: او مادر پدرش است.
این کنیه را شیعه و سنی نقل کرده و در معنای آن وجوهی بیان نموده اند. در میان معانی آن علاوه بر آن چه بیان شد، شاید بهترین وجه این باشد که: «امّ» در لغت به معنای مقصود و هدف نیز آمده است و چون فاطمه ثمره درخت نبوت و حاصل عمر حضرت ختمی مرتبت بود او را امّ ابیها گفتند. او بود که مقصود حقیقی و هدف و ثمره واقعی زندگانی پیغمبر بود.
بتول از ریشه “بتل” به معناى قطع است و دارای معانی متعددی است :
۱٫ بتول به زنی گفته می شود که نسبت به مردان هیچ گونه میل و شهوتی نداشته باشد.[۱۲]
۲٫ بتول به زنی گفته می شود که با زنان دیگر تفاوت های اساسی داشته باشند. در بعض از منابع آمده است:” مریم و فاطمه را از آن جهت بتول گفتهاند که از جهت فضل و دین و حسب، غیر از زنان زمان خود بودند.
۳٫ بتول به کسی گفته می شود که از علائق مادی و دنیوی بر کنار باشد. حضرت مریم و فاطمه را بتول گفتهاند به دلیل این که ایشان از دنیا قطع علاقه نموده متوجه خداوند تعالى گردیدهاند.[۱۳]
۴٫ بتول به زنی گفته می شود که خون حیض نبیند. و علت این که به حضرت زهرا (ع) لقب” بتول” داده شد این است که آن حضرت هیچ گاه حائض نمی شدند.
شیخ صدوق از حضرت على (ع) روایت کرده که از رسول خدا (ص) سؤال شد: اى رسول خدا بتول یعنى چه؟ از شما شنیدهایم که گفتهاید مریم و فاطمه هر دو بتول هستند. پیامبر فرمود: بتول آن زنى را می گویند که حیض نمىشود؛ زیرا حیض براى دختران انبیا ناپسند است.[۱۴]
هم چنین در روایتی از امام باقر (ع) از پدرانش نقل شده که فرمودند: فاطمه (ع) دختر پیامبر (ص) طاهره نامیده شد؛ زیرا آن حضرت از هر نوع پلیدی پاک است و هیچ وقت خون حیض و نفاس ندیده است.[۱۵]
اما چنین حالتی مخصوص فاطمه (س) نیست، بلکه براساس آیۀ شریفه (آل عمران، ۴۲) و روایاتی از شیعه و سنی و تفاسیری که درشأن نزول آیه وارد شده، حضرت مریم نیز هرگز خون حیض ندیده است[۱۶] و خداوند متعال آن را به عنوان فضیلت برای مریم (س) بیان می کند.
هم چنین بر اساس روایاتی که وارد شده تمام دختران پیامبران نیز این گونه بودند؛ پیامبر (ص) می فرماید: حیض براى دختران انبیا ناپسند است.[۱۷]
اما این که یک ویژگی خلاف متعارف، نمی تواند ارزش باشد.! باید گفت همیشه این طور نیست و در بسیاری از موارد داشتن ویژگی های غیر متعارف و خارق العاده یک ارزش بزرگ به حساب می آید. حضرت عیسی در روزهای نخستین تولد که در گهواره زبان گشود و گفت:” إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیًّا وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا وَ بَرَّا بِوَالِدَتىِ وَ لَمْ یجَْعَلْنىِ جَبَّارًا شَقِیًّا وَ السَّلَامُ عَلىََّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا”[۱۸]یعنی:” من بنده خدایم او کتاب (آسمانى) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است! و مرا- هر جا که باشم- وجودى پربرکت قرار داده و تا زمانى که زندهام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است! و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبّار و شقى قرار نداده است! و سلام (خدا) بر من، در آن روز که متولّد شدم، و در آن روز که مىمیرم، و آن روز که زنده برانگیخته خواهم شد!”
با این که چنین سخن گفتنی بر خلاف روال طبیعی و عادی است، اما از معجزات بزرگ آن حضرت و فضیلت بزرگی برای آن حضرت است و با این کار دامن مادر خود را از اتهام بدخواهان پاک نمود.
بنابر این گرچه ندیدن حیض برای زنانی که در موقعیت حیض دیدن هستند ممکن است یک بیماری بسیار خطرناک باشد و موجب ضررهایی به آنها شود، اما با توجه به قدرت و حکمت خداوند متعال در جلوگیری از ضررهای آنان برای زنانی که خداوند به صورت خاص اراده کرده است تا آنان چنین خونی را نبینند یک امتیاز بزرگ است؛ زیرا زنان در ایامّی مشخص به خاطر عذری (مانند حیض) نمی توانند نماز بخوانند، روزه بگیرند ، وارد مسجد الحرام و مسجد النبی شوند، در مساجد توقف کنند، الفاظ و کلمات قرآن را لمس کنند و… اما حضرت زهرا (س) به علت عنایت و توجه خاصّ خداوند چنین محدودیت هایی ندارند.
پیرامون شخصیت وجودی و مقام معنوی فاطمه زهرا (س) بسی کتاب ها نگاشته شده و سخن های فراوانی بیان شده است، اما اگر هزاران برابر آن نیز از قلمرو ذهن و اندیشه بشر به درآید و صورت گفتار یا نوشتار پذیرد، باز قطره ای باشد از اقیانوس بی کرانۀ فضیلت های حضرتش.[۱۹] ما در این مقال با اعتراف به عجز خود در این مجال، تنها به ذکر قطره ای از آن دریای بی کران می پردازیم؛ چرا که گفته اند:
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید.
در آسمان معرفت حضرت زهرا (س)، برترین اندیشه های بشری، حیران و تیز پروازترین عقل ها، سرگردان اند. برای دست یابی به ساحل دریای معرفت او باید به سراغ احادیث معصومین (ع) رفت. بنابر روایات متعدد و معتبری که از ائمه طاهرین (ع) رسیده، حقیقت لیلة القدر به وجود مقدس فاطمه زهرا (س) تفسیر شده است؛ چرا که لیلةالقدر ظرف نزول قرآن صامت است و فاطمه (س)، ظرف نزول یازده قرآن ناطق و انسان های به تکامل و فعلیت رسیده یعنی ائمه اطهار (ع) است.[۲۰]
مقام حضرت صدیقه کبری (س) آنچنان والا است که رضایت و خشم حضرتش معیار رضایت و خشم پیامبر گرامی اسلام و رضایت و خشم کبریایی قرار گرفته است. چنان که در حدیثی پیامبر اکرم (ص) فرمودند: “فاطمه (س)، پاره تن من است، هر کس او را مسرور گرداند مرا مسرور کرده است و هر کس مرا مسرور گرداند خدا را مسرور کرده است و هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است و هر کس مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده است. نیز فاطمه (س)، عزیزترین مردم در نزد من است.[۲۱] همچنین پیامبر گرامی اسلام در حدیثی فرمودند: “مریم سرور زنان زمانه خویش بود، اما دخترم فاطمه (س)، سرور همه زنان جهان، از آغاز تا فرجام آن است.[۲۲] در حدیثی دیگر فرمودند: «فرشته ای بر من نازل شد و به من بشارت داد که فاطمه (س) سرور همۀ زنان اهل بهشت و نیز سرآمد همۀ بانوان است.[۲۳] بدین ترتیب فضیلت و سروری فاطمه (س)، بر مریم و زنان صالحه ای همچون آسیه ثابت می گردد. آری، مقام و منزلت زهرای مرضیه (س)، نه تنها بسی والاتر از مقام آسیه و مریم است که اوج افتخار آنان، توفیق خدمت گزاری آستان حضرت خدیجه کبری (س) به هنگام وضع حمل فاطمه زهرا (س) است.[۲۴]
از ابعاد کرامتی حضرت زهرا (س) می توان به پارسایی و قناعت به ثروتی اندک و امکاناتی ناچیز، در عین امکان بهره مندی از بالاترین امکانات را اشاره کرد؛ چرا که او دختر پیامبر اسلام (ص) است و آن حضرت مزرعه با ارزشی همچون “فدک” را به ایشان بخشیدند[۲۵] که در آمد خوبی داشت. همچنین شوهرشان حضرت علی (ع) از محل کار و تلاش خود در آمد قابل توجهی داشتند و حضرت می توانستند زندگی مرفهی برای خود و همسر و فرزندان خود فراهم آورند، اما همۀ در آمد خود را صرف نیازمندان می کردند و خود به یک زندگی بسیار سخت و پر مشقت اکتفا می نمودند.
بُعد دیگر شخصیت آن حضرت، بعد انفاق و ایثار است. داستان بخشیدن لباس عروسی خود، آن هم در شب عروسی بسیار معروف است و جریان ایثار غذا و طعام خود در عین نیازمندی به مسکین و یتیم و اسیر در مدت سه شب پی در پی، در قرآن مجید سورۀ دهر (انسان) آمده است.
یکی دیگر از ابعاد کرامتی حضرت زهرا (س) عبادات آن حضرت است، عبادت فاطمه از لحاظ کمیت، تا بدان حد گسترده است که در لحظه لحظه زندگی او حضور و ظهور دارد. رفتار او، گفتار او، نگاه او، تلاش او، نفس کشیدن او در هر لحظه شب و روز، عبادت بود.[۲۶] او هر شب بعد از خوابانیدن بچه ها و فراغت از دیگر وظایف خانه داری، بر سجاده عبادت به نماز می ایستاد، تا جایی که پاهای مبارکش متورم می شد.[۲۷] عبادات آن حضرت چنان بی مانند است که درخشندگی نور آن باعث حیرت و لذت ملائکه مقرب الاهی می گردد، تا جایی که هفتاد هزار فرشته از فرشتگان مقرب الاهی همگی بر او سلام و تحیت می فرستند.[۲۸]
یکی از افتخارات شیعه صحیفه فاطمیه است. شیعه معتقد است این کتاب شریف الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است.[۲۹]
حیا، عفت و حجاب حضرت زهرا (س): جلوه هایی بسیار زیبا و دیدنی از رفتار و گفتار فاطمه زهرا (س) در عرصه حجاب و عفاف گزارش شده است که می باید سرمشق دختران و زنان ما در زندگی قرار گیرد. روزی پیامبر اکرم (ص) از جمع مسلمانان حاضر در مسجد سؤال کردند: چه روش و سیره ای برای زندگانی بانوان بهتر است؟ حضرت زهرا (س) به واسطه سلمان – که خود را عاجز از جواب این سؤال می دانست و به همین دلیل به خانه حضرت زهرا (س)، خود را رسانیده بود- فرمودند: “برای زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند”.[۳۰]
در آخر به یکی از ضروری ترین عرصه هایی که در آن بایستی به فاطمه زهرا (س) اقتدا نمود، اشاره ای داشته باشیم و آن عرصه دفاع از حریم امامت و ولایت می باشد؛ چرا که او در دورۀ کوتاه زندگانی خویش پس از هجران رسول خدا (ص) زیباترین جلوه پاسداری از حریم ولایت را به تصویر کشانید.[۳۱] فاطمه (س) مردم زمانه خویش را خوب می شناخت و می دانست آنان لیاقت عبرت پذیری از سخنان او و جسارت قیام به همراه او را ندارند، اما می خواست برای آیندگان، ضلالت را رسوا، حقیقت را برملا و حجت را تمام نماید، چنان که فرمود: “اما می دانم که خوارید و در چنگال زبونی گرفتار. یاری نکردن وجودتان را فرا گرفته و ابر بی وفایی بر قلوبتان سایه گسترده. چه کنم که دلم خون است و باز داشتن زبان شکایت از طاقت بیرون”.[۳۲]
فاطمه (س)، در قیام پر حماسه فرهنگی اش، لحظه ای از افشاگری و روشن گری های هدایت بخش خویش دست برنداشت تا به همه مسلمانان طول تاریخ بفهماند که سکوت در مقابل مهاجمان فرهنگی پذیرفتنی نیست. حضرت زهرا (س) در مقابل بدعت و تحریف اسلام، آرام ننشست،که برخاست، جوشید و خروشید، افشاگری نمود و روشنگری کرد؛ چرا که با الهام الاهی و تحدیث جبرئیل از آینده خبر داشت و می دانست این روشنگری ها، عاقبت دل های لایقی خواهد یافت و نقش بی نظیری را در به ثمر رسانی امامت و محقق سازی هدف خلقت ایفا خواهد نمود.[۳۳]
برای اطلاع بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید:
۱٫ جامی از زلال کوثر، مصباح یزدی، محمد تقی.
۲٫ فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، قزوینی، سید محمد کاظم.
۳٫ حماسه کوثر یه شرح مبارزات یگانه دخت پیامبر گرامی اسلام، حضرت فاطمه زهرا (س)، زجاجی کاشانی، مجید.
روایات در مورد مقام و منزلت حضرت فاطمه بسیار است و مضامین برخی از این روایات حاکی از مقاماتی منحصر به فرد و حیرت آور در مورد ایشان است. بر اساس روایات، یکی از معانی فاطمه به معنای کسی است که مردم توان رسیدن به معرفت او را ندارند و دستشان از شناخت او کوتاه است.[۳۴] گو این که سرّ مخفی خداوند نیز در فاطمه نهان است و شناخت خدا و عرفان حق رابطه تنگاتنگی با شناخت حضرت فاطمه دارد هم چنان که فاطمیت هم صفت امتناع از شناخت و در حجاب بودن و مقیم حرم الاهی بودن را تداعی می کند.
می دانیم که حضرت فاطمه (س) نه پیامبر بود و نه امام پس باید این گوهره ای که باعث شد از چنین جایگاهی در عالم برخوردار باشد غیر از نبوت و امامت باشد. این گوهرۀ قدسی را هر چه بنامیم مسلم است که به کنه معرفت آن باز هم نخواهیم رسید، اما در عالمِ عبارت، می توان از آن به گوهرۀ عبودت تعبیر کرد. عبد بودن به معنای واقعی کلمه؛ یعنی از خود هیچ نداشتن و همگی خدا شدن، پس عبد خدا آینه خدا است. از همین روی است که امام صادق (ع) در مورد حقیقت عبودیت می فرماید: عبودیت گوهره ای است که کنه آن ربوبیت است.[۳۵] این گوهره همان گوهر گمشده انسان و همان سر الاسرار عرفان است.
در روایتی دیگر آمده است که شناخت فاطمه همان شناخت شب قدر است[۳۶] و غایت همه عارفان درک حقیقت شب قدر است و عارف واصل کسی است که شاهد بر واقعه نزول قرآن در شب قدر باشد.
از طرفی امام در مقام باطنی خود صاحب مقام قرآن ناطق است؛ یعنی سر امامت مربوط به دریافت حقیقت غیبی قرآن است و این گونه است که ذات امامت نیز رابطه خاصی با حقیقت حضرت فاطمه (س) دارد.
آن چه برای عموم مردم آشکار می شود مقام نبوت است و امامت به عنوان کمال دین به واسطۀ نبوت ابلاغ می شود و گروهی خاص آن را در می یابند و آن چه از مقام امامت نیز که مصون از شناخت اغیار باقی می ماند (مگر برای محرمان سرّ خدا) همان سر ّ وجود فاطمه است که در نقاب عصمت و غیرت الاهی مخفی مانده است.
پس امامت سر نهان نبوت است و جوهره عبودت هم سر نهان امامت است، اما نکته در این جا است که این سه مرتبه و مقام در وجود پیامبر اسلام در وحدت کامل و در حد کمال حضور دارند. این است که مقام خود پیامبر (ص) از معصومان دیگر (ع) بالاتر است با این حال مقام امامت محمدی در علی (ع) و مقام عبودیت هم در حضرت فاطمه (س) تجلی یافته و به عنوان مشخصۀ اصلی آشکار شده است. به این ترتیب در مورد سیر ظهور حقیقت وجودی حضرت محمد(ص) باید گفت که مقام عبودیت از مقام نبوت و امامت برتر است و از همین روی آن چه در وجود حضرت فاطمه محقق شده است نهایی ترین مقام برای یک انسان است که غایت نبوت و امامت محسوب می شود.
حدیث «لولا فاطمه»
مجموعه روایاتی که در مورد مقام و منزلت حضرت فاطمه (س) از جانب پیامبر و سایر معصومان نقل شده هم چنین احادیث قدسی بسیار زیادی که در مورد آن حضرت در ضمن سخنان قدسی خداوند آمده است[۳۷] خود به خود به مضمون مطالب پیشین دلالت دارد، اما آن چه به صراحت به مقام خاصی در مورد حضرت فاطمه اشاره دارد و برخی از علما آن را در کتب خود آورده اند این حدیث قدسی در مقام خطاب به پیامبر اسلام است که:
« لولاک لما خلقت الافلاک . و لولا علی لما خلقتک . و لو فاطمه لما خلقتکما»[۳۸]
در مورد سند این روایت باید گفت که اگر چه این روایت طبق موازین علم رجال جزو احادیث ضعیف محسوب می شود با این حال بسیاری از علمای بزرگ شیعه آن را در کتب خود آورده اند. قسمت اخیر روایت (لولا فاطمه لما خلقتکما) را جنة العاصمة/۱۴۸ از «کشف اللئالی» تألیف صالح بن عبد الوهاب عرندس نقل می کند. مستدرک سفینة البحار هم در ج ۳، ص ۳۳۴ از «مجمع النورین» مرحوم فاضل مرندی نقل می کند و از نویسندۀ ضیاء العالمین جد مادری صاحب جواهر نیز نقل شده است .
میرزا ابو الفضل تهرانی در «شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور» ص ۸۴ و … نقل می کند که، صالح بن عبد الوهاب و برخی روات سابق او مجهول هستند ولی این نکته دلیلی بر کذب روایت نیست.
به علاوه این که باید توجه داشت که در این گونه روایات که مربوط به مقاماتی خاص در مورد معصومان هستند مجهول بودن راوی امری متوقع است چراکه در عصر ائمه به خلاف راویان احکام فقهی که مشکلی در رفت و آمد و معاشرت نداشتند راویان اعتقادات (به دلیل شرایط تقیه) افرادی منزوی از معاشرت معمول بوده و چندان اهل تماس در مجامع مطرح در مباحث روز نبوده اند و عدالت و وثاقت آنها هم مورد کلام و بحث واقع نمی شد. بنابراین مجهول بودن آنها ضرری به اعتبار حدیث نمی زند؛ خصوصاً وقتی مطابق با قواعد باشد و همین امر که این افراد مورد خطاب امام در این گونه مسائل بوده اند معلوم می شود که از «اصحاب سرّ» بوده اند کما این که برخی دیگر از سخنان مشابه در مورد مقامات ائمه هم از طرف همین گونه افراد نقل شده است.[۳۹]
در مقام بیان مضمون این روایت باید گفت که این روایت از چند بخش تشکیل شده است:
۱٫ غایت بودن انسان کامل برای خلقت عالم
۲٫ برتری مقام امامت نسبت به نبوت
۳٫ برتری مقام عبودیت نسبت به هر مقامی دیگر
به این سه مقام ِ بحث، در این روایت با این عبارات اشاره شده است که: ۱٫ «اگر تو نبودی افلاک و کائنات را نمی آفریدم»؛ این بخش از روایت با روایات دیگری هم تأیید می شود که در جای خود ذکر شده است و منظور از آن این است که «انسان کامل» هدف اصلی از خلقت عالم و کانون اصلی توجه خدا و مجرای اراده او در عالم خلقت است. در مقام توضیح این مطلب توسط حکما و عرفا مطالب بسیاری عنوان شده که در این جا به یکی از تقریرات آنها اشاره می شود:
اگر جهت وحدت عالم نبود کثرت تحقق نمی یافت. سنخیت علت و معلول اقتضا می کند میان علت نخستین جهان که واحد من جمیع جهات است و هیچ جهت تکثر در او نیست و میان معلولات عالم که متکثرات و مختلفات می باشند یک جهت وحدتی تحقق داشته باشد که از جهتی ارتباط با وحدت کل و از جهتی تناسب با عالم کثرت داشته باشد و این امر فقط در عالم نفس متحقق است. و این کار هر موجودی نیست، بلکه فقط نفوس پیامبر(ص) و اهل بیت (ع) هستند که می توانند این مهم را به عهده بگیرند پس اگر نفس پیامبر نبود جهت وحدت عالم تحقق نمی یافت و آن گاه کثرات هم تحقق نمی یافتند.[۴۰]
و اما فقره بعدی روایت که می فرماید:«لولا علی لما خلقتک»؛ این بخش از روایت مربوط به برتری مقام امامت نسبت به نبوت است. می دانیم که نبوت به معنای پیام آوری است امّا امامت مقامی بالاتر است و آن مقام رسیدن به توحید کامل و رسیدن به خدا بعد از فنای از خویشتن است. بر اساس آیات قرآن حضرت ابراهیم بعد از طی مراحل و ابتلائاتی خاص در عین حالی که پیامبر بود در نهایت به مقام امامت نائل شد. البته پیامبر اسلام نیز دارای مقام امامت بود ولی چون مشخصۀ اصلی حضرت علی (ع) مقام امامت است و مشخصه ظاهری پیامبر هم نبوت، از این روی در مورد مقام امامت نسبت به علی (ع) تأکید شده است.
بنابراین در این جا به هیچ وجه بحث بر سر برتر بودن علی (ع) نسبت پیامبر نیست، بلکه سخن بر سر برتری امامت نسبت به نبوت است چرا که با دلایلی بدون تردید، می دانیم که مقام پیامبر از حضرت علی (ع) بالاتر است و مهم ترین دلیل این مطلب سخن خود علی (ع) است که :«انا عبد من عبید محمد»[۴۱]؛ من بنده ای از بندگان محمدم.
و اما در مقام سوم از بحث یا فقره سوم از روایت که می فرماید: «اگر فاطمه نبود شما دو تن را نمی آفریدم» – به همان سیاق فقره قبلی – اشاره به مقامی دارد که هرچند این مقام در خود پیامبر (ص) به نحو کمال وجود داشت، اما در فاطمه (س) به عنوان مشخصۀ اصلی آشکار شد و آن مقام عبودیت است.
بنابراین توضیح، عبارت «لولا فاطمه لما خلقتکما» این خواهد بود که اگر به خاطر مقام عبودیت نبود امامت و نبوت هم ناقص بود و به غایت خود نرسیده بود چرا که نبوت و امامت مقدمه ای برای رسیدن به مقام عبد مطلق است. البته این مقام در خود پیامبر(ص) و علی(ع) نیز بود، ولی در فاطمه(س) منحصراً همین مقام تجلی کرد. بنابراین در این روایت تکیه اصلی بر آن حضرت (سلام الله علیها) شده است. حال آن که هیچ دوئیت و کثرتی در ذات این انوار مقدس متصور نیست.
به این ترتیب مسلم است که مقام عبودیت در کمال خود اگر در کسی محقق شود حتی از نبوت و امامت هم بالاتر است و خود نبی و امام هم به دلیل عبودیت به آن مقام رسیده اند و مسئولیت نبوت و امامت را متحمل شده اند و از طرفی بالاترین مقامی که در نزد خدا دارند در نهایت مقام عبودیت آنان است.
به بیان دیگر نبوت و امامت مشتمل بر نسبت آنان با خلق است، اما عبودیت بیان کنندۀ جهت الاهی آنان است که بالاتر از نبوت و امامت است.
بر اساس تصریح قرآن کریم، عیسای پیامبر (ع) هنگامی که در گهواره بود مقام والایی نزد پروردگار داشت: “فَأَشارَتْ إِلَیْهِ قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا. قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیًّا. وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا”؛[۴۲] مریم به فرزندش اشاره کرد تا ماجرا را از او بپرسند. آنان با تعجب گفتند که چگونه با نوزادی که در گهواره است سخن گوییم؟! عیسای تازه متولد شده گفت: من بندۀ خدایم که او کتاب آسمانی به من هدیه کرده و مرا به عنوان پیامبر برگزیده است! و نیز هر کجا که باشم برکت را در وجودم قرار داده و مرا تا زمانی که زنده هستم به نماز و زکات سفارش فرموده است.
و نیز در جای دیگری از قرآن این آیه را مشاهده می کنیم: “وَ یُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحین”؛[۴۳] و عیسی در گهواره و در میانسالی با مردم سخن گفته و همواره از نیکوکاران بود.
بر این اساس، اگر بپذیریم که فردی در نوزادی بتواند پیامبر باشد، پذیرش این موضوع که بانویی آسمانی در سنین نوجوانی و جوانی بتواند جایگاهی مانند پیامبران داشته باشد، با آموزه های اسلامی و قرآنی هیچ منافاتی ندارد.
اما این که چرا برخی افراد می توانند به این جایگاه ها دست یابند، موضوع دیگری است که در جای خودش مورد بحث و گفت و گو قرار گرفته است.
نمایه های مرتبط:
مقام امامان شیعه نسبت به پیامبران، ۵۲۲۷ (سایت اسلام کوئست: ۶۰۶۷).
معنای حدیث لولا فاطمه، ۸۲۵۱ (سایت اسلام کوئست: ۸۷۲۳).
ابعاد شخصیت حضرت زهرا (س)، ۱۲۵۶ (سایت اسلام کوئست: ۱۳۳۴).
هر چند که پیامبران و امامان، به دلایلی که در جایش بدان ها پرداخته شده، از میان مردان انتخاب شده اند، اما معنای چنین انتخابی آن نیست که بانوان، امکان پیشرفت معنوی و رسیدن به درجات عالی قرب خداوند را ندارند. در همین راستا، خداوند در قرآن کریم، بانوانی؛ چون مریم و آسیه را از میان نسل های گذشته، به عنوان اسوه ای برای بشریت معرفی نموده است.[۴۴] بدیهی است که مقام و منزلت آنان از بسیاری مردان و حتی مردان مؤمن، برتر و والاتر است. مسلمانان، به ویژه، شیعیان معتقدند که بانوان دیگری نیز وجود دارند که مقام معنوی آنان به مراتب بیشتر از عموم مردان و زنان با ایمان است.
ام المؤمنین خدیجه، همسر پیامبر (ص) و دخترشان فاطمه (س)، برترین بانوی جهان آفرینش، بهترین نمونه از بانوانی هستند که تمام افراد با ایمان اعم از زن و مرد باید از آنها سرمشق گرفته و رفتارشان را الگوی خویش قرار دهند.
شیعیان، فاطمه (س) را شخصیتی می دانند که در ردیف پیامبران و اولیای الاهی جای دارد. در این زمینه، امام صادق (ع) بیان می فرمایند که اگر خداوند، امیرالمؤمنین علی (ع) را خلق نمی کرد، هیچ مردی هم طراز فاطمه (س) نبود.[۴۵] و این نشانگر برتری ایشان بر تمام صحابه پیامبر (ص) از دیدگاه شیعه می باشد.
البته، کتاب های معتبر اهل سنت نیز آکنده از بیان فضائل آن بانوی بزرگوار است؛ نظیر این که ایشان پارۀ تن پیامبر (ص) بوده و آزارشان چون آزار پیامبر است،[۴۶] و ایشان، سرور بانوان بهشت هستند.[۴۷]
بر این اساس، عجیب نیست که مسلمانان معتقد باشند که فاطمه (س)، برتر از مردان بسیاری باشد.
حضرت فاطمه (س) در میان دختران و اهل بیت پیامبر (ص) از جایگاه ویژه ای برخوردار و یک دختر استثنایی است. وی از نظر خلقت و آغاز نشو و نمایش فوق العاده و برجسته است.
به حدیثی که با چند سند، ابن شهر آشوب آورده است توجه می کنیم:
«ابوعبیده خداء و غیر او از امام صادق (ع) چنین نقل کرده است که رسول خدا (ص) فاطمه را زیاد می بوسید، بعضی از همسران حضرت این کار را ناپسند شمرده و اعتراض کردند. پیامبر (ص) فرمود: وقتی که مرا به سوی آسمان عروج دادند، جبرئیل دستم را گرفت و به بهشت وارد کرد خرمایی در اختیار من قرار داد که آن را خوردم – در روایتی آمده است: – سیبی را به من داد و خوردم. این میوه تبدیل به نطفه ای در صلب من گشت، همین که به زمین فرود آمدم با خدیجه همبستر شدم و او به فاطمه باردار شد. بنابراین فاطمه حوری بهشتی است که در جمع آدمیان قرار گرفته، هرگاه به بوی بهشت مشتاق شوم دخترم را می بویم.[۴۸]
آری رابطۀ پیامبر (ص) با دخترش زهراء (س) بسیار عمیق و پرمعنا است و علاقۀ شدید او نسبت به این دختر آشکار و نمایان است.
معمولاً و به طور عادی و طبیعی در تایخ وقایع و حوادث تاریخی همچنین تولد و وفات و شهادت شخصیت های بزرگ اختلاف نظر وجود دارد. از آن جمله در تاریخ ولادت و شهادت زهراء (س). علت اصلی چنین اختلاف نظرهایی عدم اهتمام به ضبط دقیق، عدم اهتمام به نگهداری منابع و … است که منجر به از بین رفتن بسیاری از کتب و منابع اولیه شده است.
در کتب تاریخ و احادیث سه تاریخ برای ولادت آن حضرت ذکر شده است:
بیستم جمادی الاخر سال پنجم قبل از مبعث
دهم جمادی الآخر سال پنجم بعد از مبعث پیامبر اکرم (ص)
بیستم جمادی الآخر سال دوم بعد از مبعث
ما در این جا به بررسی هریک از این اقوال در دو بخش قبل از بعثت و بعد از آن می پردازیم:
۱٫ ولادت قبل از بعثت: بیستم جمادی الاخر سال پنجم قبل از مبعث: این تاریخ در منابع زیر آمده است:
الف. در مصباح المتهجد آمده است: عامه (اهل سنت) روایت کرده اند که تولد آن حضرت در سال پنجم قبل از بعثت بوده است.[۴۹]
این نظر (ولادت پنج سال پیش از بعثت، وفات در ۲۹ سالگی) در نزد مورخان طرف داران زیادی دارد . اما به دلیل این که سخنان کسانی که این تاریخ را پذیرفته اند، یکسان نبوده و گاه متفاوت است، نمی توان این تاریخ را پذیرفت.! مثلا «ابن سعد» گزارش «واقدی » را در شرح حال نویسی فاطمۀ زهرا (س)[۵۰] می پذیرد و می گوید: فرزندان پیامبر (ص) از خدیجه (س) به ترتیب ذیل اند: ..،..،…، سپس فاطمه، بعد ام کلثوم و در زمان مسلمانی، عبدالله و میان هر فرزند، یک سال فاصله بود.[۵۱]
اگر عبدالله در سال بعثت به دنیا آمده باشد، فاطمه (س) دو سال پیش از بعثت زاده شده است، نه پنج سال!
چنان که باید گفت: پیامبر ۳۸ سال داشته، نه ۳۵ سال، هم چنین دختر پیامبر در ۵/۲۵ یا ۲۶ سالگی درگذشته است، نه در ۲۹ سالگی .
۲ . ولادت پس از بعثت: که یعقوبی و مسعودی بدان قطع و جزم دارند[۵۲] بی آن که سال خاصی را برشمارند. کسانی که می گویند دخت گرامی پیامبر (ص)، پس از بعثت به دنیا آمده است، سه تاریخ را در زادروز ایشان ذکر می کنند:
نخست: در سالی که پیامبر (ص) به رسالت برانگیخته شد، که چهل سالگی ایشان بود. یعقوبی این تاریخ را برمی شمرد: «سن فاطمه به هنگام وفات، ۲۳ بود».[۵۳]
پیامبر (ص) پس از بعثت، ۲۳ سال زنده بود و فاطمه (س) ۷۵ روز یا شش ماه بعد از وفات پیامبر (ص) درگذشت. در این باره میان تاریخ نگاران اختلاف نظر است.
دوم: در سال دوم بعثت و در هنگامی که نبی ۴۱ سال داشت، فاطمه به دنیا آمد. این تاریخ در منابع متعددی آمده است:
الف. عبدالله بن محمد بن سلیمان بن جعفر هاشمی به نقل از پدرانش – علیهم السلام – همین تاریخ را برمی گزیند، نیز حاکم، ابن عبدالبر، شیخ مفید، طوسی و نویری.[۵۴] بسیاری دیگر (گر چه تاریخ های دیگری نقل می کنند) همین تاریخ را می پذیرند. در این صورت، حضرت به هنگام وفات، ۲۱- ۲۲ سال داشته است .
حاکم با استناد به امام جعفر صادق (ع) همین تاریخ در زاد روز و درگذشت پذیرفته است: «فاطمه در ۲۱ سالگی درگذشت و هنگامی که پیامبر (ص) ۴۱ سال داشت به دنیا آمد».[۵۵]
ب. در مصباح المتهجد آمده است که تولد حضرت فاطمه در روز بیستم جمادی الاخر(روز جمعه) سال دوم بعد از مبعث بوده است.[۵۶]
ج. تاریخ المفید: و فی الیوم العشرین من جمادى الآخرة سنة اثنتین من المبعث کان مولد السیدة الزهراء فاطمة (ع) کذا فی کتاب المصباح.[۵۷]
سوم. دهم جمادی الآخر سال پنجم بعد از مبعث پیامبر اکرم (ص): این تاریخ در منابع زیر آمده است:
الف. در کافی از امام صادق (ع) روایت شده است: “فاطمه دختر پیامبر (ص) در سال پنجم بعد از مبعث متولد و بعد از هیجده سال و هفتاد و پنج روز از دنیا رفت.”[۵۸]
ب. در مَنَاقِبِ روایت شده است که فاطمه (س) در سال پنجم بعد از مبعث و سال سوم بعد از اسراء (معراج) در دهم جمادی الاخر متولد شد”.[۵۹]
ج. فاطمه (س) در پنج سال بعد از آنکه خداوند نبوت پدرش (ص) را ظاهر ساخت متولد شد.[۶۰]
بنابر این نظریه، حضرت زهراء (ع) به هنگام وفات، هیجده سال داشته اند. این تاریخ فقط نزد محدثان شیعی و تاریخ نگاران متأخر، پس از طوسی (م ۴۶۰ هـ) پذیرفته شده است. شواهد و قرائنی وجود دارد که باعث می شود ما این نظر را بر دیگر انظار ترجیح دهیم . مهم ترین قرینه و شاهد بر صحت این قول، این روایت است که مسلم روایت می کند: ابوجهل بر سر رسول الله (ص) در حال سجده شکم دان گوسفند ریخت. یک نفر فاطمه را خبر کرد. فاطمه که در آن هنگام دخترک کم سن و سالی بیش نبود، آمد و صورت پدر را پاک نمود و مشرکان را نفرین کرد.[۶۱]
این واقعه پس از درگذشت ابوطالب؛ یعنی در سال های یازده و سیزده پس از بعثت بود. در روایت، حضرت دخترکی کم سن و سال توصیف شده که بیانگر خردسالی وی است و گواه ولادت ایشان پس از بعثت می باشد. اگر حضرت، پنج سال پیش از بعثت زاده شده بود، می بایست در آن هنگام، شانزده تا هیجده سال داشته باشد، که در این صورت وصف «دخترکی کم سن و سال » گفته نمی شد.
این خبر، گواه ولادت حضرت، در دومین یا پنجمین سال پس از بعثت است و دیگر تاریخ ها را رد می کند. گو این که قراینی دیگر – هر چند ضعیف یا مورد اختلاف – هست که تأیید کنندۀ گفتۀ ماست. [۶۲]
مهر حضرت فاطمه زهرا (س) در حقیقت بهای زره حضرت امیرالمؤمنین (ع) بود که آن را به پانصد درهم و بنابر نقلی چهارصد درهم فروختند، البته قول اوّل (پانصد درهم) مشهورتر است.
در این که پانصد درهم معادل چه مقدار نقره است، گرچه در بین فقها نظریات متفاوتی وجود دارد، ولی اکثر آنان فرموده اند: پانصد درهم معادل ۲۶۲ مثقال صیرفی نقره خالص می باشد.[۶۳]
تعیین و تطبیق مهر السنه با قیمت های رایج امروز، متغیّر و سیّال است و روزانه متفاوت می شود. جهت تعیین قیمت پانصد درهم یا ۲۶۲ مثقال نقره باید به صرّافی ها و جواهر فروشی ها مراجعه کرده و قیمت روز یک درهم یا قیمت نقره خالص را پرسید و به این طریق مهرالسنه حضرت فاطمه (س) به نرخ روز معین می شود.
شیخ مفید در ارشاد آورده است :” فرزندان حضرت علی (ع) از حضرت زهراء (س) عبارتند از: حسن، حسین، محسن، زینب کبری و زینب صغری، ام کلثوم.[۶۴]
ابن سعد در طبقات[۶۵] و بلاذری در انساب الاشراف[۶۶] آورده است:
۱٫ فرزندانی که مادرشان حضرت فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) است شامل امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و مح
نظرات شما عزیزان: